loading...
در انتظار حضرت
رضا بازدید : 371 دوشنبه 20 آذر 1391 نظرات (0)

ضرورت شناخت امام

ایمان، بدون شناخت امام زمان (عج) تحقق نمی پذیرد؛ در این باره دلیل هایی وجود دارد.

1. دلیل عقلی: علت ها و فلسفه هایی که در ضرورت و لزوم وجود پیامبر(ص) گفته اند، بر ضرورت وجود جانشین پیامبر نیز صادق است. پس بر خداوند متعال واجب است او را نصب فرماید، بر مردم نیز واجب است آن امام را بشناسند؛ زیرا پیروی کردن بدون معرفت امکان ندارد.

2. دلیل نقلی: روایاتی فراوان در حدّ تواتر در این باره وارد شده که برخی از آنها را، «کلینی» آورده است.[1]

در کتاب «کمال الدین» نیز می خوانیم:

«هرکه در چهار چیز شک کند، به همه اموری که خداوند نازل فرموده، کافر است: یکی از آنها معرفت امام در هر زمان به شخص و صفتش است».[2]

همچنین امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش نقل کرده رسول اکرم(ص) فرمود:

«هر کس قائم از فرزندان مرا در زمان غیبتش منکر شود، به مرگ جاهلیت مرده است».[3]

و «نعمانی» به سند خود از حضرت امام صادق(ع) آورده است:

«هر کس شبی را صبح کند در حالی که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت می میرد».[4]

رضا بازدید : 292 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (1)

امام حسین (ع) پناه بی کسان

مرحوم باقر بيرجندي در کتاب خود « کبريت احمر » نقل کرده است :
شبي را در حرم سيدالشهدا (ع) مشرف بودم . وقت سحر در عالم مکاشفه ديدم دو نفر به صورت هاي مهيب و عجيبي آمدند و زنجيري از آتش به دست آنها بود . بالاي سر قبري که صاحبش را در همان روز دفن کرده بودند ، رفته و جسد را بيرون آوردند و آن زنجير آتشين را به گردنش انداختند و گفتند :
« اي بدبخت ! تو قابليت دفن شدن در اين زمين مقدس را نداري »
و خواستند او را بيرون ببرند که به سوي قبر حضرت سيدالشهدا (ع) رو کرد و عرض نمود :
« آقا من مهمان تو هستم و به تو پناه آورده ام »
ناگهان ديدم در ضريح باز شد و حضرت امام حسين (ع) بيرون آمدند و به آن دو نفر رو کرده و فرمودند :
« او را رها کنيد ! زيرا به من پناه آورده است »
آن دو نفر نيز اطاعت کرده و زنجير را برداشتند و رفتند .

رضا بازدید : 366 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

داستان هایی از امام رضا(ع)



ابراهیم بن موسی از القزّاز می گوید: امام رضا علیه السّلام به عنوان استقبال از بعضی از طالبان خارج شد (در حالی كه من با عده ای از یاران با آن حضرت همراه بودیم). وقت نماز فرا رسید. قصری در آن حوالی بود. امام (ع) با یاران به سوی آن رفتند و در كنار سنگ بزرگی ایستادند و سپس امام به من فرمودند: اذان بگو. عرض كردم : منتظر رسیدن و ملحق شدن بعضی از یاران هستیم كه بیایند. حضرت فرمود: خدا تو را بیامرزد، نماز را از اول وقت بدون عذر به تاءخیر نیانداز. بر تو باد خواندن نماز در اول وقت . راوی گفت : پس اذان گفتم و نماز خواندیم . نمازی كه امام رضا (ع) به پا داشت ، نماز جماعت بود كه هر چه جمعیت بیشتر باشد ثواب نماز جماعت بیشتر است ، ولی توجه نمودید كه امام (ع) اجازه نفرمود نماز اول وقت ، به خاطر رسیدن و ملحق شدن بقیه یاران به تاءخیر بیفتد، بلكه تاءكید كرد كه نماز اول وقت خوانده شود و تاءخیر را صلاح ندانست . اینكه امام رضا (ع) فرمود: ای موسی ، بر تو باد كه همیشه نماز را در اول وقت بپا داری خطاب به فرد فرد ماست و اختصاص به آن شخص ندارد.





-----------------------------------------



از مدينه تا خراسان شتربان امام بود. مردي از روستاهاي اصفهان. سني مذهب. به خراسان که رسيدند امام کرايه شان را داد.رو کرد به امام:

"پسرپيامبر!دست خطي بدهيد برا ی تبرک با خودم ببرم اصفهان ."
امام برايش نوشتند:"دوست آل محمد باش ،هر چند خطاکار باشي. دوستان و شيعيان ما را دوست بدار هر چند آنها هم خطا کار باشند."
 
------------------------------



مأمون نشسته بود كنار امام . كنيزش هم آنجا بود.
رو كرد به امام :"پدرانت علم ما كان و ما هو كائن داشتند تا روز قيامت، تو هم وصي شان هستي. حتماً مي تواني حاجتم را برآوري"
ـ بگو.
گفت :"اين كنيزم را خيلي دوست دارم اما بارها بچه اش سقط شده ، حالا هم حامله است.علاجي كن سالم بماند."
امام گفت :"اين دفعه سالم مي ماند . پسري است شبيه مادرش فقط انگشت زائدي در دست راست و پاي چپش دارد."
چند ماه بعد ، مأمون پسر شش انگشتي را گرفته بود توي بغل ، به امام رضايي كه ديگر نبود فكر مي كرد.
 
----------------------------
 
به امام جواد(ع) گفتم:"بعضی ها می گویند مامون به پدرت لقب رضا داد، وقتی به ولایت عهدی راضی شد."
گفت :"دروغ می گویند . پدرم را خداوند رضا نامید چون ، خداوند او را پسندید و اهل آسمان، رسول خدا و ائمه در زمین از او خوشنود بودند."
گفتم :" مگر بقیه پدرانتان پسندیده ی خدا و ائمه نبودند؟"
گفت :"چرا؟"
گفتم :"پس چه طور فقط او رضا شد؟"
گفت:" چون دشمنانش هم او را پسندیدند و فقط پدرم بود که جمع دوست و دشمن از او راضی بودند."
رضا بازدید : 308 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

جای دو انگشت علی (ع)

وقتی که سلطان مراد که از سلاطین ال عثمانست خواست به زیارت نجف اشرف قبر علی (ع) مشرف شود، در سر چهار فرسخی چشمش به گنبد شریف افتاد از اسب پیاده شد، امراء دولت هم از اسب پیاده شدند، علت را از او پرسیدند، گفت: چون چشمم به گنبد حضرت افتاد، اعضایم به لرزه افتاد، به طوری که قدرت سواری نداشتم لذا پیاده شدم و احترام کردم. گفت: راه دور است خوب است تفال به قران بزنید، او هم تفال به قران زد و این ایه امد "فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی: کفشهایت را در بیاور چون در وادی مقدس طوی هستی" (ط 12) پس با پای پیاده و بدون کفش به طرف حرم امیرالمومنین رفت، چشمش به موضع دو انگشت مبارک افتاد، از قصه اش سوال کرد ، گفتند این حکایت مربوط به مره بن قیس است، یکی گفت : این از جعلیات شیعه هاست و اصلی ندارد ، سلطان مراد گفت: از حضرت می خواهم تا صدق و کذب ان را متوجه شوم. فردا حضرت حقیقت قضیه را بر او منکشف کرد، سلصان مراد دستور داد زبان ان مرد دشمن را بریدند.
امّا قصه مره بن قیس چنین است که او مرد کافری بود و مال و خدم و گوسفند زیاد داشت ، یکروز صحبت اباء و اجدادش شد ، گفتند: تمام انها را امیرالمومنین به قتل رسانده است
پرسید قبر امیرالمومنین کجاست؟ گفتند: نجف اشرف و با دو هزار سوار و دو هزار پیاده به سمت نجف اشرف امد، بهد از شش روز که با اهل نجف در بیرون شهر جنگ کرد ، بالاخره داخل شهر شدند و یکسره رفت میان روضه مقدسه و گفت: یا علی تو پدران و اجداد مرا کشتی ، پس من هم قبرت را نبش می کنم ، همین که به اینجا رسید دو انگشت مثل ذوالفقار از میان ضریح مطهر بیرون شد و به کمر ان ملعون زد و او را دو نیم کرد و ان دو نیم همان ساعت مثل دوسنگ سیاه شد.
اهل نجف بردند پشت شهر نجف انداختند و اهانت زیادی مردم به جسد سیاه او می کردند و حتی حیوانات بر او بول می کردند.

 

منبع: داستان و پند هایی از زندگی حضرت علی

رضا بازدید : 267 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

حضرت فاطمه (س)

مردی نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل علی(علیه السّلام) شد. پیامبر که مشاهده فرمود حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخاست ، فرمود: دخترم! این مرد نابیناست.پاسخ داد: پدر! اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم. اگر چه او نمی بیند، اما بوی زن را استشمام می کند. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی.1 همچنین در روایتی از حضرت صدیقه کبرا(سلام الله علیها) می خوانیم: «برای زنان بهترین چیز آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند».

رضا بازدید : 253 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

امام رضا(ع)

راوى: سجستانى
روز عجیبى بود. فرستاده مأمون ـ خلیفه عباسى ـ آمده بود تا امام را از مدینه به سوى خراسان روانه کند. چهره و حرکات امام، همه و همه، نشانه‏هاى جدایى بودند. وقتى خواست با تربت پیامبر(ص) وداع کند، چند بار تا کنار حرم رسول خدا رفت و برگشت. انگار طاقت جدایى را نداشت.
طاقت نیاوردم. جلو رفتم و سلام کردم. به خاطر مسافرت و این که قرار بود امام به جاى مأمون در آینده خلیفه شود، به ایشان تبریک گفتم، اما با دیدن اشک امام، دلم گرفت. سکوت تلخى روى لب‏هایم نشست. امام فرمودند:
«خوب مرا نگاه کن!… حرکتم به سوى شهر غربت است و مرگم هم در همان جاست… سجستانى! … بدن من در کنار قبر هارون ـ پدر مأمون ـ دفن خواهد شد».

رضا بازدید : 302 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

امام علی (ع)
عبداللّه بن عبّاس حكايت نموده است:
روزى عمر بن خطّاب به امام علىّ بن ابى طالب (عليه السلام)گفت: يا ابا الحسن! تو در حكم و قضاوت بين افراد، بسيار عجول هستى و بدون آن كه قدرى تأمّل كنى، قضاوت مى نمائى؟!
امام علىّ (عليه السلام) به عنوان پاسخ، كف دست خود را جلوى عمر باز كرد و فرمود: انگشتان دست من چند عدد است؟
عمر پاسخ داد: پنج عدد مى باشد.
امام فرمود: چرا در پاسخ عجله كردى و بدون آن كه بينديشى جواب مرا فورى دادى؟
عمر گفت: موضوعى نبود كه پنهان باشد بلكه آشكار و ساده بود; و نيازى به تأمّل نداشت.
امام علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود: مسائل و قضايائى كه من پاسخ مى دهم و قضاوت مى كنم براى من آشكار و ساده است و نيازى به فكر و انديشه ندارد.
و چيزى از اسرار عالم بر من پنهان و مخفى نيست همان طورى كه تعداد انگشتان دست من بر تو ساده و آشكار بود.

رضا بازدید : 406 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

الگو قرار دادن و پيروي از امامان معصوم (صلوات الله عليهم اجمعين) به اين معنا است که خطوط کلي و مسائل اساسي و راه کارهاي عملي زندگي را از آنها فرا گرفت. مثلا بايد از روحيات عالي، استقامت و شکيبايي،‌ هوشياري و درايت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط بر حوداث و زانو نزدن آن ها در برابر سختي ها و مشکلات از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) الگو گرفت.
لذا شما دوست عزيز، با رجوع به آيات قرآن کريم و رواياتي که از اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) به دست ما رسيده است، راه و روش زندگي انبياء و اولياي الهي را بياموزيد و در عرصه هاي مختلف زندگي به آن ها عمل کنيد. مانند: چگونگي عبادت خدا، پرهيز از گناه، احترام به پدر و مادر، حضور در صحنه سياست، تعليم ديگران و خدمت رساني به مردم و...
نکته ي مهم اين است که وقت گذاري براي هر کدام از اين دستورات و روش ها و ابزارهاي آن با توجه به موقعيت و شرايط افراد تغيير پذير است.

رضا بازدید : 1058 جمعه 17 آذر 1391 نظرات (0)

بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحيمْ
قالَ رسولُ الله - صلي الله عليه وآله وسلم -: اِنّي تاركٌ فيكُمُ الثَقلَيْنِ كتابَ اللهِ و عترتي  اهلَ بيتي فإِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوضَ
الحمدُلله وسُبحانَكَ؛ اللّهُمَّ صل‌علي محمدٍ وآلهِ مظاهر جمالِك وجلالِك و خزائنِ اسرارِ كتابِكَ الذي تجلّي فيه الأَحديّةُ بِجميعِ اسمائكَ حَتّي المُسْتَأْثَرِ منها الّذي لايَعْلَمُهُ غَيُرك؛ و اللَّعنُ علي ظالِميهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبيثة.

و بعد، اينجانب مناسب مي‌دانم كه شمه اي كوتاه و قاصر در باب «ثقلين» تذكر دهم؛ نه از حيث مقامات غيبي ومعنوي وعرفاني،  كه قلم مثل مني عاجز است از جسارت در مرتبه‌اي كه عرفان آن برتمام دايرة وجود، از ملك تا ملكوت اعلي و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو نايد، سنگين و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگويم ممتنع است؛ و نه از آنچه بربشريت گذشته است، از مهجور بودن از حقايق مقام والاي «ثقل اكبر» و«ثقل كبير» كه از هرچيز اكبر است جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است براين دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتيان بازيگر كه شمارش آن براي مثل مني ميسر نيست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلكه مناسب ديدم اشاره‌اي گذرا و بسيار كوتاه ازآنچه براين دو ثقل گذشته است بنمايم.

رضا بازدید : 368 چهارشنبه 15 آذر 1391 نظرات (1)

نیاز بشر به آموزه های عاشورایی پس از گذشت قرنها و پای نهادن به عصر تکنولوژی نه تنها از بین نرفته است، بلکه روز به روز فزون تر می گردد.

عاشورا به ما می آموزد که در ماجرای دفاع از دین، بصیرت بیش از چیزهای دیگر برای انسان لازم است. بی بصیرتها، بدون اینکه بدانند فریب می خورند. عاشورا پیام ها و درسهایی دارد. عاشورا به ما می آموزد که برای حفظ دین باید فداکاری کرد. در راه قرآن باید از همه چیز گذشت و در میدان نبرد حق و باطل، همه افراد اعم از کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، امام و رعیت با هم در یک صف قرار گیرند. چرا که جبهه دشمن با همه توانایی های ظاهری بسیار آسیب پذیر است. همچنانکه جبهه بنی امیه به وسیله کاروان اسیران عاشورا در کوفه، شام و مدینه آسیب دید.

در ماجرای عاشورا فتنه هم یکی از ابزارهایی بود که دشمنان برای جریان عاشورا فراهم کردند و عده ای به اسم دین و ائمه حرکاتی می کردند که هیچ سنخیتی با نهضت و حرکت امام حسین (ع) نداشت و سعی داشتند با ظاهر سازی دینی و کارهای خلاف اندیشه، اهداف امام را زیر سؤال ببرند و این نشان از فتنه ای داشت که در جریان حادثه عاشورا ملموس بود و امام حسین (ع)برای آنها قیام کرد. قیامی که در طول تاریخ منحصر به فرد است. با توجه به درس های مکتب عاشورا باید عمق فتنه ها را بشناسیم و با فتنه گران که با ماهیتهای مختلفی در جامعه ظاهر می شوند برخورد شود. از اتهام گویی های غیرواقعی بپرهیزیم و با بصیرت دوست را از دشمن تمیز دهیم.

و طبق فرمایشات ولی امر مسلمین «و بالاخره هم نهضت عاشورا به فنای جبهه سفیانی منتهی خواهد شد»

تعداد صفحات : 16

درباره ما
Profile Pic
با سلام خدمت شما دوستان گرامی ، خوش آمدید. لطفا با نظرات و پیشنهادات خود در بالا بردن کیفیت مطالب و بهبود بخشیدن به محیط سایت ما را یاری کنید. تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 275
  • کل نظرات : 104
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 111
  • آی پی دیروز : 97
  • بازدید امروز : 211
  • باردید دیروز : 187
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 2,620
  • بازدید ماه : 2,620
  • بازدید سال : 50,485
  • بازدید کلی : 493,837