loading...
در انتظار حضرت
رضا بازدید : 710 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

ترجمه آیات 1 - 3

به نام الله که بخشنده به همه و مهربان با نیکان است.منتظر باش که وقتی نصرت و فتح از ناحیه خدا برسد(1).

و ببینی که مردم گروه گروه به دین اسلام در می آیند(2).

پس(به شکرانه آن)پروردگارت را حمد و تسبیح گوی و از او طلب آمرزش کن که او بسیارتوبه پذیر است(3).

بیان آیات

در این سوره خدای تعالی رسول گرامیش را وعده فتح و یاری می دهد، و خبر می دهدکه به زودی آن جناب مشاهده می کند که مردم گروه گروه داخل اسلام می شوند، و دستورش می دهد که به شکرانه این یاری و فتح خدایی، خدا را تسبیح کند و حمد گوید و استغفارنماید.و این سوره بنا به استظهاری که خواهیم کرد در مدینه بعد از صلح حدیبیه و قبل از فتح مکه نازل شده.

"اذا جاء نصر الله و الفتح"کلمه"اذا"ظهور در استقبال(آینده)دارد، و این ظهور اقتضا دارد که مضمون آیه شریفه خبری باشد از امری که هنوز رخ نداده و به زودی رخ می دهد، و چون آن امر یاری و فتح است، در نتیجه سوره مورد بحث از مژده هایی است که خدای تعالی به پیامبر داده، و نیز ازملاحم و خبرهای غیبی قرآن کریم است.

و منظور از"نصر"و"فتح" - آنطور که بعضی (1) از مفسرین پنداشته اند - جنس نصرت وفتح نیست، تا آیه شریفه با تمامی مواقفی که خدای تعالی پیامبرش را یاری نموده و بر دشمنان پیروز کرده منطبق شود، مثلا با ایمان آوردن انصار و اهل یمن هم منطبق گردد، چون با آیه"ورایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا"نمی سازد، زیرا اسلام آوردن انصار و اهل یمن وسایر مسلمانان که قبل از فتح مکه مسلمان شدند فوج فوج نبوده.

و نیز منظور آیه، صلح حدیبیه که خدای تعالی آن را در آیه"انا فتحنا لک فتحا مبینا"فتح خوانده نمی تواند باشد، برای اینکه آیه بعدی با آن انطباق ندارد، و در صلح حدیبیه مردم فوج فوج داخل اسلام نشدند.

پس روشن ترین واقعه ای که می تواند مصداق این نصرت و فتح باشد، فتح مکه است،چون فتح مکه در حیات رسول خدا(ص)و در بین همه فتوحات، ام الفتوحات و نصرت روشنی بود که بنیان شرک را در جزیرة العرب ریشه کن ساخت.

و مؤید این نظریه وعده نصرتی است که در ضمن آیات نازله در باره حدیبیه داده وفرموده: "انا فتحنا لک فتحا مبینا لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر و یتم نعمته علیک ویهدیک صراطا مستقیما و ینصرک الله نصرا عزیزا" (2) ، چون بسیار نزدیک به ذهن است که منظور از فتح و نصر عزیز، همان فتح مکه باشد، چون تنها فتحی که مرتبط با فتح حدیبیه باشدهمان فتح مکه است که دو سال بعد از صلح حدیبیه اتفاق افتاد.

و این نظریه به ذهن نزدیک تر است، تا آیه را حمل کنیم بر اجابت دعوت حقه ازناحیه اهل یمن و دخول بدون خونریزیشان در اسلام، پس نزدیک تر به اعتبار همان است که بگوییم: مراد از فتح، فتح مکه است.و نیز بگوییم این سوره بعد از صلح حدیبیه و بعد از نزول سوره فتح و قبل از فتح مکه نازل شده است.

"و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا"راغب در مفردات می گوید کلمه"فوج"به معنای جماعتی است که به سرعت عبورکنند، و جمع این کلمه"افواج"می آید (3).و بنا به گفته وی معنای"داخل شدن مردم در دین خدا افواجا"این است که جماعتی بعد از جماعتی دیگر به اسلام در آیند، و مراد از"دین الله"همان اسلام است، چون خدای تعالی به حکم آیه"ان الدین عند الله الاسلام" (4) غیراسلام را دین نمی داند.

"فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا"از آنجایی که این نصرت و فتح اذلال خدای تعالی نسبت به شرک، و اعزاز توحیداست، و به عبارتی دیگر این نصرت و فتح ابطال باطل و احقاق حق بود، مناسب بود که ازجهت اول سخن از تسبیح و تنزیه خدای تعالی برود، و از جهت دوم - که نعمت بزرگی است -سخن از حمد و ثنای او برود، و به همین جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با حمد تسبیح گوید.

البته در این میان وجه دیگری برای توجیه و مناسبت این دستور هست، و آن این است که حق خدای عز و جل که رب عالم است، بر بنده اش این است که او را با صفات کمالش ذکر کند و همواره بیاد نقص و حاجت خود بیفتد، و چون فتح مکه باعث شد رسول خدا(ص) از گرفتاریهایی که در از بین بردن باطل و قطع ریشه فساد داشت فراغتی حاصل کند، دستورش داد که از این به بعد که فراغتت بیشتر است، به یاد جلال خدا - که تسبیح او است - و جمالش - که حمد او است و نقص و حاجت خودش، که استغفار است -بپردازد، و معنای استغفار در مثل رسول خدا(ص)که آمرزیده هست،درخواست ادامه مغفرت است، چون احتیاج به مغفرت از نظر بقاء عینا مثل احتیاج به حدوث مغفرت است، (دقت فرمایید). و این استغفار از ناحیه آن جناب تکمیل شکرگزاری است، وما در آخر جلد ششم این کتاب گفتاری در معنای آمرزش گناه گذراندیم.

"انه کان توابا" - این جمله دستور به استغفار را تعلیل می کند، و در عین حال تشویق و تاکید هم هست.

رضا بازدید : 371 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

پیغمبر اکرم حضرت محمدبن عبدالله صلی الله علیه وآله وسلم که نبوت به او پایان یافت، در سال 570 بعد از میلاد متولد شد . در چهل سالگی به نبوت مبعوث گشت; سیزده سال در مکه مردم را به اسلام دعوت کرد و سختی ها و مشکلات فراوان متحمل شد، و در این مدت گروهی زبده تربیت کرد و پس از آن به مدینه مهاجرت نمود و آن جا را مرکز قرار داد . ده سال در مدینه آزادانه دعوت و تبلیغ نمود و با سرکشان عرب نبرد کرد و همه را مقهور ساخت . پس از ده سال همه جزیرة العرب مسلمان شدند . آیات کریمه قرآن تدریجا در مدت بیست و سه سال بر آن حضرت نازل شد، مسلمین شیفتگی عجیبی نسبت به قرآن و هم نسبت به شخصیت رسول اکرم نشان می دادند . رسول اکرم در سال یازدهم هجری یعنی، یازدهمین سال هجرت از مکه به مدینه، که بیست و سومین سال پیامبری او و شصت و سومین سال از عمرش بود، در گذشت، در حالی که جامعه ای نوبنیاد و مملو از نشاط روحی و مؤمن به یک ایدئولوژی سازنده که احساس مسئولیت جهانی می کرد، تاسیس کرده و باقی گذاشته بود .

آنچه به این جامعه ی نو بنیاد روح و وحدت و نشاط داده بود، دو چیز بود: قرآن کریم که همواره تلاوت می شدو الهام می بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اکرم که خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه می داشت . اکنون درباره ی شخصیت رسول اکرم اندکی بحث می کنیم:

دوران کودکی

هنوز در رحم مادر بود که پدرش در سفر بازرگانی شام در مدینه در گذشت . جدش عبدالمطلب کفالت او را بر عهده گرفت . از کودکی آثار عظمت و فوق العادگی از چهره و رفتار و گفتارش پیدا بود . عبدالمطلب به فراست دریافته بود نوه اش آینده ای درخشان دارد .

هشت ساله بود که جدش عبدالمطلب درگذشت و طبق وصیت او، ابوطالب عموی بزرگش عهده دار کفالت او شد . ابوطالب نیز از رفتار عجیب این کودک که با سایر کودکان شباهت نداشت، در شگفت می ماند .

هرگز دیده نشد مانند کودکان همسالش نسبت به غذا حرص و علاقه نشان بدهد، به غذای اندک اکتفا می کرد و از زیاده روی امتناع می ورزید . (1) بر خلاف کودکان همسالش و برخلاف عادت و تربیت آن روز، موهای خویش را مرتب می کرد و سر و صورت خود را تمیز نگه می داشت .

ابوطالب روزی از او خواست که در حضور او جامه هایش را بکند و به بستر رود، او این دستور را با کراهت تلقی کرد و چون نمی خواست از دستور عموی خویش تمرد کند، به عمو گفت: روی خویش را برگردان تا بتوانم جامه ام را بکنم . ابوطالب از این سخن کودک در شگفت شد، زیرا در عرب آن روز حتی مردان بزرگ از عریان کردن همه قسمت های بدن خود احتراز نداشتند . ابوطالب می گوید: «من هرگز از او دروغ نشنیدم، کار ناشایسته و خنده بی جا ندیدم، به بازی های بچه ها رغبت نمی کرد، تنهایی و خلوت را دوست می داشت و در همه حال، متواضع بود .»

تنفر از بیکاری و بطالت

از بیکاری و بطالت متنفر بود، می گفت: «خدایا! از کسالت و بی نشاطی، از سستی و تنبلی و از عجز و زبونی به تو پناه می برم .»

مسلمانان را به کار کردن تشویق می کرد و می گفت: «عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین جزء آن، کسب حلال است .»

رضا بازدید : 578 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

یکی از بهترین طرق شناخت مدعیان راستین از دروغین(ویژگی های اخلاقی) آنهاست این ویژگی ها می تواند به عنوان قرائن و نشانه های روشن برای نفی یا اثبات حقانیت مدعی مورد استفاده قرار گیرد.توجه تام رسول اکرم به قرآن کریم، سیره نورانی آن حضرت را شایسته تأسی کرده است.«لقد کان فی رسول الله اسوة حسنة»

هر سیره ای به هر میزان و با هر مرتبه از مراتب قرآن هماهنگی کند و به همان اندازه قرآنی است و چون رسول خدا سیره اش را بر حقایق قرآنی تنظیم کرده است سیره آن حضرت کاملترین سیره هاست لذا درباره رسول اکرم آمده است«کان خقله القرآن» اینک برای بهره وری افزونتر از این سیره مبارک اجمال به جمال به برخی موارد که شاهد قرآنی نیز در بردارد اشاره می شود.

الف) عبادت و تهجّد پیامبر اکرم(ص):

خداوند، رسول اکرم(ص) را به شب زنده داری امر فرمود تا از این طریق به مقام محمود دست یابد.

در سوره اسراء می خوانیم که:«و من الیل فتهجد به نافلة لک عسی ای یبعثک ربک مقاماً محموداً» در کیفیت نماز شب آن حضرت آمده است که:وی آب وضو و مسواک خود را از قبل مهیا می فرمود و مانند یک رزمنده سنگرنشین، خواب ممتد و طولانی نداشت، آن حضرت پس از خوابی کوتاه بیدار می شد و چهار رکعت نماز می خواند و سپس قدری می خوابید و دوباره برمی خواست و به همین ترتیب عمل می کرد.ایشان هر بار که بیدار می شد به آسمان نگاه می کرد و این آیات را تلاوت می کرد:

«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار»1

این گونه آیات هم انسان را به تفکر در نظام آفرینش تشویق کرده و ضمناً با بیان برخی اوصاف فرزانگان، دیگران را هم به فرزانه شدن ترغیب می کند و هم هدف دارای نظام خلقت را گوشزد می کند و هم روش نیایش در پیشگاه خداوند را برای امن از عذاب دوزخ به سالکان می آموزد.غرض آنکه شب زنده دار واقعی کسی است که عبادت عملی او با عبادت فکری وی هماهنگ باشد از این رو پیامبر گرامی که بر اساس آیه سوره اسراء شب زنده دار بود، بر اساس آیات سوره آل عمران، تفکر در معارف را با شب زنده داری توأم کرد.

رضا بازدید : 372 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

هفدهم ربیع الاوّل، سالروز میلاد با سعادت پیامبر بزرگ اسلام(ص) و رئیس مذهب، امام جعفر صادق(ع) به جهان اسلام بویژه امّت شهید پرور ایران و مقام معظم رهبری مبارک باد.

یکی از اوصافی که از جمله ممتازترین اوصاف پیامبر اسلام در بین آیات قرآن بیان شده ، خلق عظیم می باشد.در سوره مبارکه قلم خداوند پیغمبرش را این گونه می ستاید : وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛(1) توای پیامبر دارای اخلاق بزرگی هستی.

با جمله اسمیه و تأکید، می فرماید: تو دارای اخلاق عظیمی هستی، وقتی خدای سبحان از چیزی با عظمت یاد کند، معلوم می شود که آن کس یا آن چیز از عظمت فوق العاده ای برخوردار است؛ چون او هر چیزی را با صفت عظمت،نمی ستاید.بسیاری از موارد را با صفت ضعف یا قلت یاد می کند، سراسر دنیا را اندک می شمرد: مَتاَعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ(2) و از دسیسه های شیطان به عنوان: إِنَّ کَیْدَ الشیْطانِ کانَ ضعِیف(3) سخن می گوید، اما وقتی از خلق رسول خدا(ص) نام می برد می فرماید: ای پیامبرتو واجد همه ملکات نفسانی در حد اعلا هستی!(4) وَ إِنَّ لَک لاَجْرا غَیرَ مَمْنُونٍ و وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ.

یعنی تو اجرنامحدود داری، گرچه عطایای خداوند به بهشتیان زوال ناپذیر است، ولی این اجر، نعمت خاصی است که به پیغمبر عنایت کرده، تنوین أجر تنوین تعظیم است، یعنی تو اجر خاصی بر خدا داری و تو دارای برجسته ترین اخلاص هستی. و خلق عظیم به معنای دین عظیم نیست، بلکه اخلاق و نفسانیّات است.(5)

خداوند رسول اکرم(ص) را در این مزایا محور دانست: حیات،(6) رحمت،(7) محبت،(8) شرح صدر(9) کوثر(10)، خلق عظیم(11)، اجر غیر ممنون(12) و رضا(13): ولسوف یعطیک ربک فترضی(14) مزایای خاصی که خداوند برای رسولش قرار داد، همگی دربعدی از ابعاد، تابش و نورانیت دارند، ولی خلق عظیم او جنبه اجتماعی و رفتارهای عمومی و جامعیت او را نشان می دهد.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍنوشته است: کلمه خلق به معنای ملکه نفسانی است، که افعال بدنی مطابق اقتضای آن ملکه به آسانی از آدمی سر می زند، حال چه این که آن ملکه از فضائل باشد، مانند عفت و شجاعت و امثال آن، و چه از رذائل ،مانند حرص و جبن و امثال آن، ولی اگر مطلق ذکر شود، فضیلت و خلق نیکو از آن فهمیده می شود.

و این آیه شریفه هر چند به خودی خود حسن خلق رسول خدا(ص) را می ستاید، و آن را بزرگ می شمارد، لیکن با در نظر گرفتن خصوص سیاق، به خصوص اخلاق پسندیده اجتماعی اش نظر دارد، اخلاقی که مربوط به معاشرت است، از قبیل استواری بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاکاری های اراذل و عفو و اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اینها.(15) آنچه ممتاز شدن رسول خدا(ص) در بین مردم حتی شگفتی برای غیرمسلمین ایجاد کرد، رفتارهای کریمانه او، صفات پسندیده وسجایای اخلاقی او بود تامشمول اجر(16) بی حساب گردد.

رضا بازدید : 270 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

یکی از عوامل گسترش و حفظ اسلام، حسن خلق و روش مهرآمیز پیامبر اعظم(ص) بود. از همین رو افراد در برابر خلق عظیم رسول الله(ص) آن­چنان عوض می­شدند که تعصبات و عادات چندین ساله­ی جاهلیت را کنار گذاشته و در مسیر هدایت قرار می­گرفتند.

روزی رسول خدا(ص) و یارانش در جوار یکی از کوه­های مدینه نشسته بودند. امام حسن7 نیز در آغوش پیامبر(ص) بود. در این هنگام مردی بیابانگرد به سوی حضرت آمد و با لحنی تند و زننده خطاب کرد: ای محمد! آن­گاه که تو را ندیده بودم از تو ... و اکنون که دیدمت ... بیشتر شد. اصحاب از این سخن به خشم آمدند و قصد تنبیه او را داشتند. رسول خدا(ص) با اشاره دست آنان را بازداشت و صبورانه لبخند زد و فرمود: آرام باشید.

مرد بیابانگرد از پیامبر(ص) خواست تا بر پیامبری خود دلیل و برهان بیاورد. رسول خدا(ص) فرمود: اگر دوست داری یکی از اعضای پیکرم تو را از دلیلم خبر دهد.، مرد بیابانگرد قبول کرد. پیامبر(ص) از امام حسن7 خواست تا سخن بگوید. بیابانگرد از روی تمسخر خندید و گفت: خودش نمی­تواند دلیل بیاورد، بچه­ای را به پا داشته تا سخن بگوید.، پیامبر(ص) فرمود: آنچه را که تو می­خواهی او می­داند؛ دراین هنگام امام حسن7 رو به مرد بیابانگرد نمود و ماجرای سفر او را مو به مو برایش شرح داد و به او خبر داد که چگونه او و قومش برای قتل پیامبر توطئه کردند و او برای پیدا کردن پیامبر(ص) و عملی کردن توطئه چه رنج­هایی را در راه تحمل کرده است. مرد بیابانگرد که اسرار خود را از زبان کودکی خردسال می­شنید، سخت تعجب کرد و گفت: این خود دلیلی است بر حقانیت محمد و آسمانی بودن پیامبری او، سپس اندکی تأمّل کرد و راه حق را برگزید و آیاتی از قرآن را نزد پیامبر(ص) فرا گرفت. سپس به سوی قوم خود رفت و پس از مدتی با گروهی از افراد قبیله خود خدمت پیامبر آمد. آنان نیز به رسول خدا(ص) ایمان آوردند و مسلمان شدند.([1])

[1]. بحارالانوار، ج 43، ص 333.

رضا بازدید : 457 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

میلاد رسول خاتم را تبریک می گوییم.

او اسوه است و الگو.

نگاهی به آینه رفتار و مرآت احوال او می افکنیم، تا «چگونه بودن» را به تماشا بنشینیم:

رسول خدا(ص) فرزانه ترین، شجاع ترین و بردبارترین مردم بود. بیش از همه «سخاوت» داشت درهم و دیناری نزد او نمی ماند.

(به گفته سعدی:

قرار، در کف آزادگان نگیرد مال

نه صبر در دل عاشق، نه آب در غربال) اگر مالی نزد او بود، شب وقتی به خانه باز می گشت که آن را به نیازمندان داده باشد.

از آنچه خدا داده بود، جز به اندازه قوت سالانه، برنمی گرفت. و بقیه را در راه خدا خرج می کرد

چیزی از او نمی خواستند، مگر آنکه عطا می کرد.

روی زمین می نشست، بر زمین می خفت بر روی زمین غذا می خورد.

کفش خویش را وصله می زد، لباس خود را «رفو» می کرد، در را خود می گشود، گوسفند می دوشید، وقتی خادمش از آرد کردن گندم خسته می شد، پیامبر کمکش می کرد.

در حال نشستن، تکیه نمی داد.

در حال تکیه دادن، غذا نمی خورد.

در کارهای خانه، به خانواده کمک می کرد.

بر سر سفره غذا، خاضعانه می نشست،

پس از غذا، انگشتان خود را می لیسید، آروغ نمی زد.

دعوت آزاد و برده را «یکسان» برای طعام می پذیرفت.

هدیه می پذیرفت، هرچند یک جرعه شیر باشد، ولی صدقه قبول نمی کرد.

نگاهش را در چهره کسی خیره و ثابت، نگاه نمی داشت.

برای خدا خشمگین می شد، نه برای خودش.

هر چه حاضر بود می خورد و هر چه را می یافت رد نمی کرد.

لباس خشنی از پنبه یا کتان می پوشید، بیشترین لباس هایش، سفید بود.

لباس مخصوصی برای نماز جمعه داشت.

عبایی داشت که هر جا می رفت، آن را «دولا» کرده زیر خود می انداخت.

انگشتری از نقره، بر انگشت کوچک خود می کرد.

هنگام وضو، مسواک می زد،

هنگام رفتن، بر هر چه فراهم بود سوار می شد (قاطر، اسب، الاغ و ...)

گاهی پیاده و بدون عبا و ردا راه می رفت، به تشییع جنازه و عیادت بیمار می رفت.

با فقیران هم غذا می شد و با بیچارگان نشست و برخاست می کرد.

صاحبان اخلاق برجسته را احترام می کرد.

با اهل شرف و فضیلت، انس و الفت می گرفت،

با خویشان خود، «صله رحم» می کرد.

به کسی تندی نمی کرد، عذر عذرخواهنده را می پذیرفت.

از همه خنده روتر بود.

تا وقتی قرآن نازل نمی شد یا مسئله موعظه ای در کار نبود، اهل مزاح و شوخی بود.

خنده هایش تبسم بود، نه قهقهه!

در خوراک و پوشاک، خویش را برتر از غلامان و خادمان خود قرار نمی داد.

هرگز به کسی دشنام نداد و زنی را لعنت نکرد.

بدی را با بدی جواب نمی داد، بلکه در می گذشت و می بخشود.

به هر کس می رسید، سلام می داد،

با مسلمانی که برخورد می کرد، «مصافحه» می کرد و دست خود را در دست او نگه می داشت.

نشست و برخاستش، همواره با «یاد خدا» بود.

هرگاه کسی نزد او می نشست و با آن حضرت کار داشت، نمازش را سریع تمام می کرد و به کار او می رسید.

در مجلس، هر جا که «جا» بود می نشست و اغلب رو به قبله!

هر که را خدمتش می رسید، مورد اکرام و احترام قرار می داد.

در حال خشم و رضا، جز «حق» نمی گفت.

بیشترین خوراکش، آب و خرما بود و از میوه های تر، خربزه و انگور را دوست می داشت.

گوشت و آبگوشت را دوست می داشت.

گوشت شکار را می خورد، ولی خود به شکار نمی پرداخت!

و ...

اینها گوشه ای از اخلاق والای محمدی(ص) بود که در کتب حدیث و تاریخ آمده است.

باشد که سرمشق پیروان و الگوی امت آن رسول اکرم و پیامبر خاتم قرار گیرد.

ــــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از: بحارالانوار، ج 16، مکارم الاخلاق، سنن النبی، مناقب شهر آشوب.

رضا بازدید : 944 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

نشست «سیرة تربیتی و اخلاق پیامبر اکرم(ص) در تاریخ 30/6/85 با حضور آقایان دکتر سقای بیریا و دکتر جباری در مدرسة عالی فقه و معارف اسلامی برگزار شد.

سخنرانی دکتر جباری:

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

«هُوَ اْلّذی بَعَثَ فِی الامّیینَ رَسوُلاً مِنهُمْ یَتلوُا عَلَیهِم آیاتِةِ و یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الحِکمَه وَ اِنْ کانُوا مِن قَبلِ لَفِی ضَلالٌ مُبین». (1)

ابتکار مقام معظم رهبری در نام گذاری امسال به سال پیامبر اعظم(ص)، بعد از حرکت شیطنت آمیز غربیان در اهانت به ساحت مقدّس آن حضرت، محافل علمی و محققان را به سمت نگاه جدید و توجه خاص به پیامبر اکرم (ص) سوق داد. مسئلهسیرهپیامبر اکرم در حد متوقع در محافل علمی ما مورد توجه واقع نشده بود. نقش عظیم سیره درتربیت و ارائه اُسوه و الگو و یک نماد عینی و مجسم برای تبعیت، چیزی بود که مسلمانان آن چنان که باید به آن توجه نکردند. شاید از کهنترین منابع تألیفی در جامعهاسلامی، منابع سیره است. ما از قرن اول شاهد تألیف منابع در زمینهسیره هستیم. در قرن اول، دو نفر با نام «ابان بن عثمان» اقدام به تألیف سیره کردند که یکی شیعی و دیگری غیر شیعی است؛ ابان بن عثمان فرزند خلیفة سوم و ابان بن عثمان احمد بجری. در قرن دوم، «سیرهابن اسحاق» و «سیرهابن هشام» نوشته شد. انگیزهمسلمانان از تألیف سیره، عمل به آیه شریفه«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (2) بود؛ ولی آن توجه خاصی که به سیره به عنوان یک منبع درس آموز و شاخه ای که ارائهاسوه و الگو میکند باید میشد تا عصر ما صورت نگرفته است. از جمله ابتکارات مرحوم شهید مطهری این بود که این توجه خاص به سیره را مطرح کرد. منابع متداول و سنتی سیره، در حقیقت بیان تاریخ اند؛ کتاب «سیرهابن هشام»، یک دوره تاریخ اسلام را از دورهجاهلیت و دورهظهور اسلام تا رحلت پیامبر و بخشی از حوادث بعد از رحلت پیامبر، به ترتیب سال به سال و حادثه به حادثه نقل میکند. دیگر منابع تاریخ و سیره به همین ترتیب اند. این که ما بتوانیم از دل این روایات متعدد و گاه متضاد و پراکنده یک اصل ثابت استخراج کنیم و در یک زمینهخاص به پیامبر اکرم نسبت بدهیم و بگوییم این سیرهپیامبراکرم است امکان ندارد. مثلاً سیرهابن هشام میگوید پیامبر اکرم در پایان جنگ بدر، دستور گردن زدن دو اسیر را صادر کرد و در جنگ بنی قریظه به دستور پیامبر اکرم، تعداد زیادی از اسرای بنی قریظه کشته شدند و از آن طرف، توصیه های اکید پیامبر اکرم در برخورد ملایم با اسیر را نفل میکند. ممکن است به ظاهر، بین آن دستور پیامبر اکرم در برخورد با اسیر و این عملکرد او تفاوتی به نظر برسد.

رضا بازدید : 572 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

شرف و جلال پیمبران بود از جلال محمّدی سبب وجود جهانیان، همه از کمال محمّدی
نرسد خرد به کمال او نه بشر به کنه جلال او شرف و صبر و یقین و رضا نَمی از خصال محمّدی

بهترین اسوه

اصل «محاکات» و همرنگ شدن با دیگران مخصوصاً افراد پر نفوذ و با شخصیت و انسانهایی که از صفات کمالی و معنوی والایی برخورداراند یکی از اصول مسلّم روانی است. مطابق این اصل انسان کششی در وجود خود به سوی هماهنگی و همرنگی با دیگران، مخصوصاً با قهرمانان و پاکان، احساس می کند و به همین علّت به سوی اعمال و صفات آنان جذب می شود و تلاش می کند در رفتار و اوصاف، همرنگ آنان گردد. این کشش روانی اگر همراه با محبوبیّت و مجذوبیّت شود در رساندن انسان به صفات عالی انسانی سخت مؤثر است و در مدّت کمی می تواند از مِس وجود انسان عادی طلای ناب بسازد.

قرآن با توجه به این نکته ا ست که در هر بخش انسانهای نمونه را معرّفی نموده است و در هر زمان اسوه هایی را معرّفی نموده است. امّا آن اسوه و الگوی که برای ابد می تواند (همچون دین و شریعت اسلامی) به عنوان الگو مطرح بماند و تمام بشریت را به سوی خود جذب نماید، عصاره هستی ، و برترین انسان در عالم وجود یعنی حضرت محمّد بن عبداللّه(ص)، خاتم پیامبران و جامع کمالات انسانی است، به این جهت قرآن کریم می فرماید:

«ولکم فی رسول اللّه اسوةٌ حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الآخر؛(1) مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.»

آیه فوق بخوبی نشان می دهد که هر کس در پی سعادت ابدی در تمام جهات و رفتارهاست، پیغمبراکرم(ص) بهترین الگو می تواند باشد. آنچه پیش رو دارید، حرکتی است در این مسیر، که نشان دهد پیامبر اکرم(ص) بهترین الگوی برای تمامی بشریت است در تمام ابعاد.

رضا بازدید : 642 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

یکی از شاخصه های پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدی بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به سزایی داشت: 1- اخلاق پیامبر (ص) 2- شمشیر و مجاهدات حضرت علی (ع) 3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س) در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) در پیشرفت اسلام و جذب دل ها تصریح شده است، آن جا که می خوانیم: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر; ای رسول ما! به خاطر لطف ورحمتی که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان گشته ای، و اگر خشن و سنگدل بودی، مردم از دور تو پراکنده می شدند، پس آن ها را ببخش، و برای آن ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن ها مشورت فرما.» از این آیه استفاده می شود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهی است، کسانی که نرمش ندارند،از این موهبت الهی محرومند; 2- افراد سنگ دل و سخت گیر نمی توانند مردم داری کنند، و به جذب نیروهای انسانی بپردازند; 3- رهبری و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست شکست خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت های نیک و پیوند دهنده است که موجب انسجام می گردد.

پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش های اخلاقی را بسیار ارج می نهاد، خود در سیره عملی اش مجسمه فضایل اخلاقی و ارزش های والای انسانی بود، او در همه ابعاد زندگی با چهره ای شادان و کلامی دلاویز با حوادث برخورد می کرد. به عنوان مثال، در تاریخ آمده است:در سال نهم هجرت هنگامی که قبیله سرکش طی بر اثر حمله قهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند، عدی بن حاتم که از سرشناسان این قبیله بود به شام گریخت، ولی خواهر او که «سفانه » نام داشت به اسارت سپاه اسلام درآمد. سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک در مسجد در خانه ای جای دادند، روزی رسول خدا (ص) از آن اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یامحمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلی عنی، و لا تشمت بی احیاء العرب، فان ابی کان یفک العانی، و یحفظ الجار، و یطعم الطعام، و یفشی السلام، و یعین علی نوائب الدهر; ای محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدی) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانی مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویی قبیله های عرب ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان را آزاد می ساخت، از همسایگان نگهبانی می نمود، و به مردم غذامی رسانید، و آشکارا سلام می کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم را یاری می نمود.» پیامبر اکرم (ص) که به ارزش های اخلاقی، احترام شایان می نمود، به سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; ای دختر! این ویژگی هایی که برشمردی، از صفات مؤمنان راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت قرار می دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به پاس احترامی که پدرش به ارزش های اخلاقی می نمود، آزاد سازید.» آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به شام نزد برادرش رهسپار کرد.

رضا بازدید : 446 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (0)

لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم

توبه / 128

نیاز انسان به الگو

می دانیم که گزینش فرستادگان خدا از میان انسانها از آن روست که بتوانند سرمشق برای امتها باشند, چرا که مهم ترین و مؤثرترین بخش تبلیغ و دعوت پیامبران, دعوتهای عملی آنهاست. آنها باید (اسوه ناس) و (قدوه خلق) باشند.1

میزان اثرگذاری الگوهای عملی بر روحیه و کردار و رفتار انسانها, برای همگان آشکار است, چون با دیدن کارکرد و رفتار الگوها و دستاوردهای مثبت و عینی آن در زندگی فردی و اجتماعی الگو, انگیزه و تمایل برای پیروی از آنها در افراد به وجود می آید و فرد سعی خواهد کرد برای بهره مندی از آن دستاوردهای مثبت, خود را ملزم به پیروی از آن الگوها کند.

و از سوی دیگر, هر چه سن کم تر باشد, بیش تر تحت تأثیر الگوها قرار می گیرد, پس انتخاب الگوی مناسب برای خود و فرزندان, بسیار مهم است. البته این بدان معنی نیست که الگوپذیری و الگوخواهی فقط در سنین پایین و تنها در دوران کودکی مورد نیاز است, بلکه این نیاز در هر سنی وجود دارد و حتی افراد سالخورده برای بهتر سپری کردن این دوره از زندگی شان, به الگو و سرمشق نیاز دارند; اما این نیاز درباره سن بین 17 29 سال بیش تر نمایان است.

تعداد صفحات : 16

درباره ما
Profile Pic
با سلام خدمت شما دوستان گرامی ، خوش آمدید. لطفا با نظرات و پیشنهادات خود در بالا بردن کیفیت مطالب و بهبود بخشیدن به محیط سایت ما را یاری کنید. تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 275
  • کل نظرات : 104
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 93
  • آی پی دیروز : 97
  • بازدید امروز : 190
  • باردید دیروز : 187
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 2,599
  • بازدید ماه : 2,599
  • بازدید سال : 50,464
  • بازدید کلی : 493,816