loading...
در انتظار حضرت
رضا بازدید : 479 جمعه 17 آذر 1391 نظرات (0)


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


اگر چه روز من و روزگار می گذرد
دلم خوش است که با یاد یار می گذرد

چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است
قطار عمر که در انتظار می گذرد

به ناگهانیِ یک لحظه عبور سپید
خیال می کنم آن تک سوار می گذرد

کسی که آمدنی بود و هست، می آید
بدین امید، زمستان، بهار، می گذرد

نشسته ایم به راهی که از بهشت امید
نسیم رحمت پروردگار می گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه می میرم
دو باره زیستنم زین قرار می گذرد

همان حکایت خضر است و چشمه ظلمات
شبی که از بَرِ شب زنده دار می گذرد

شبت همیشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار می گذرد

رضا بازدید : 496 جمعه 17 آذر 1391 نظرات (1)



:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

رضا بازدید : 355 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

 

 

ای تشنه ی روی دلبند .... برخیز و به عاشقان بپیوند

در جاری مهر شستشو کن ... وانگاه ز خون خود وضو کن

زان پا که در این سفر در آیی ... گر «دست دهی» سبکتر آیی

رو جانب قبله ی وفا کن ... با دل سفری به کربلا کن

بنگر به نگاه دیده ی پاک ... خورشید به خون تپیده در خاک

افتاده وفا به خاک گلگون ... قرآن به زمین فتاده در خون

عباس علی ابو فضایل ... در خانه ی عشق کرده منزل
~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.



ای سرو بلند باغ ایمان ... وی قمری شاخسار احسان

دستی که ز خویش وانهادی ... جانی که به راه دوست دادی

آن ٬ شاخ درخت باوفایی ست... وین میوه باغ کبریایی ست

ای خوبترین به گاه هستی ... ای شهره به شرم و شور بختی

رفتی که به تشنگان دهی آب ... خود گشتی از آب عشق سیراب

آبی ز فرات ٬تا لب آورد ... آه از دل آتشین بر آورد

آن آب ز کف غمین رفت٬فرو ریخت ... وزآب دو دیده ٬ با وی آمیخت

بر خاست ز بار غم خمیده ... جان بر لبش از عطش رسیده

بر اسب نشست و بود بیتاب ... دل در گرو رساندن آب

نا گاه یکی دو روبه خُرد .... دیدند که شیر آب میبرد

آن آتش حق خمید بر آب .... وز دغدغه و تلاش بی تاب

~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.

دستان خدا زتن جدا شد .... وان قامت حیدری دو تا شد

بگرفت به ناگزیر ٬ چون جان.... آن مشک ز دوش خود به دندان

وانگاه به روی مشک خم شد .... وز قامت او دو نیزه کم شد

جان در بدنش نبود و می تاخت .... با زخم هزار نیزه می ساخت

از خون تن او به گل نشسته ..... صد خار بر آن ز تیر بسته

دلشاد که گر ز دست شد ٬ دست .... آبیش برای کودکان هست

چون عمر گل این نشاط کوتاه ..... تیر آمد مشک بردرید ٬ آه !

این لحظه چه گویم او چها کرد ..... تنها نگهی به خیمه ها کرد

~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.

ای مرگ کنون مرا ببر گیر .... از دست شدم ٬ کنون ز سر گیر

می گفت و بر آب و خون ٬ نگاهش ..... وز سینه تفته بر لب آهش

خونابه و آب بر می آمیخت ..... وز مشک و بدن به خاک می ریخت

~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.

چون سوی زمین خمیده آن ماه .... عرش و ملکوت بود همراه

تنها نه فتاده بو فضایل ...... شد کفه ی کاینات مایل

هم برج زمانه بی قمر شد .... هم خصلت عشق بی پدر شد

حق ساقی خویش را فرا خواند .... برکام زمانه تشنگی ماند

در حسرت آن کفی که برداشت .... از آب فرو فکند و بگذاشت

کف بر لب رود و در تکاپو ست .... هر آب رونده در پی اوست

هر موج به یاد آن کف و چنگ ..... کوبد سر خویش را به هر سنگ

چون مه شب چهارده ٬ بر آید .... دریا به گمان فرا تر آید

ای بحر ٬ بهل خیال باطل .... این ماه کجا و بو فضایل !؟

گیرم دو سه گام بر تر آیی .... کو حد حریم کبریایی ؟؟!



سید
علی
موسوی
گرمارودی

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
با سلام خدمت شما دوستان گرامی ، خوش آمدید. لطفا با نظرات و پیشنهادات خود در بالا بردن کیفیت مطالب و بهبود بخشیدن به محیط سایت ما را یاری کنید. تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 275
  • کل نظرات : 104
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 119
  • آی پی دیروز : 97
  • بازدید امروز : 227
  • باردید دیروز : 187
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 2,636
  • بازدید ماه : 2,636
  • بازدید سال : 50,501
  • بازدید کلی : 493,853